LOVE
وقتی به سختی چشمانم را بروی جهان اسرار آمیز گشودم وقتی مادرم اولین بار دستهای مشت کرده مرا در دست خود داشت و به من امید به زندگی بخشید. وقتی توانستم پای کوچک خود را بر زمین محکم کنم ،وقتی لب به سخن گشودم در جستجوی تو بودم. وقتی از پشت پنجره به ریزش دانه های برف نگاه می کنم ،وقتی به صدای قطرات باران که از ناودان می چکد گوش فرا می دهم وقتی احساس یاس و نا امیدی وجودم را پر می کند و تا وقتی چشمانم را بر روی جهان ببندم در جست جوی تو خواهم بود. هر جا در جست جوی تو هستم اگر چه با چشم ظاهر تو را ندیده و نخواهم دید ولی همواره تو را در کنار خود احساس می کنم و از اعماق وجودم دوستت دارم تو را ای خــــــــــــــــــــــــــدای من
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
Sara